once again

once again

I`ll be waiting for U :]
once again

once again

I`ll be waiting for U :]

وقتی میبینم همه ی چیزایی که نداشتم سهم اونه که حتی دوستت نداره دلم میگیره...وقتی با جیمین بودی...ینی میگفتی اونو میخوای...به خودم حق اعتراض نمیدادم...میگفتم من کسی بودم که رابطه ی شما دوتا رو خراب کردم...اما الان...الان چی؟...عشقم و دوستم...ینی عشق حقیقیت کیه؟...من؟اون؟یا کسی که هنوز نیومده... به یکی نیاز دارم که اینا رو بهش بگم و اون فقط تویی...نمیخوام یکی دیگه رو انتخاب کنم و باز همون بشه دردم...پای انتخابم هستم اما رابطه ی شما رو خراب نمیکنم...منتظر میمونم تا بفهمی عشق چیه تا انتخاب کنی...

The Game

Na Ni Na:)) انقد باهام بازی نکنین...تقصیر شماها هم نیست من زیادی ضعیف و بی لیاقتم...زودباور و ساده لوحم...نمیبخشمتون:)

nothing remains:)

@n.p_amazing_love : Life means... Be lover... Use moments... Understanding that nothing remains:)

ساعت سه بامداد...خاطرات به طرز بیرحمانه ای میخوان وادارم کنن باور کنم...این مثل یه شکنجست...چون نمیخوام باور کنم...نمیخوام اینجا ببازم...توی گذشته،یکی رو جا گذاشتم که یه عشق خیلی قشنگ بهش دارم...ذهنمو قوی تر میکنم...محافظ بیشتری به کار میبرم...نمیتونم الان از پا دربیام...و در هر صورت...اگه وقتی این ماجراها تموم شد و تونستیم با هم باشیم توجیح مناسبی نداشته باشی...اون هم یه جور مرگ خواهد بود...مرگ از همه طرف روح و قلبمو احاطه کرده...داره فشار میاره و حلقه رو تنگ تر میکنه...و من...پریسایی که شراره صداش میکنن...به خاطر ترس از درد آخرش تسلیم نمیشم...فشار بیشتر میشه و هرچی دیرتر تسلیم شم درد بیشتری رو باید تحمل کنم... "کاش فقط یکی بود"...اون یکی تو بودی...نینا:)

نمیخوام شما ها بخونین...نمیخوام...میخوام یه بارم که شده خودش بخونه...فقط واسه یه بار از کنار حرفام بدون خوندنشون نگذره...فقط یه بار...بذار بازم خیال کنم هنوز برات پریسام...میدونی...میگن کسی که خواب باشه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو به خواب زده باشه رو نه...انقد دروغ گفتی نمیدونم حتی اینکه دوستم نداری دروغ بود یا نه... همش از اون شب شروع شد...رفتی با بابات حرف زدی و وقتی اومدی...گفتی میخوای تنهام بذاری...گفتی مجبور نیستی.خودت نمیخوای بمونی...آره رفتی درس بخونی... مردم تو اینجور موقعیتا معمولا چیکار میکنن؟... حتی نمیتونم فراموشت کنم...فقط یه ذره...و تو منو نمی بینی...جلوی چشماتو گرفتی تا نبینی... ولی شاید بتونم فراموشت کنم.قبل از اینکه یهو بهم امید بدی و امیدمو به همون سرعت بسوزونی داشتی فراموش میشدی...خیلی بهم بدهکاری آهو کوچولو:)))

اونی:)

+اونییییییییییی !!! اگه میدونستم میتونی اینجوری بیرحم باشی اون چهره‌ی مهربون و فداکارتو باور نمیکردم...نمیفهمم جوجه م چش شده...نه این نمیتونه درست باشه...بزودی همه چیز مشخص میشه...

بی احساس:)...

قبل از این هیچ وقت...هیچ وقت نگفته بودی دیگه پیام ندم...زنگ نزنم...گم شم...چه اولینای شیرینی رو داریم تجربه میکنیم...درست یه سال بعد از اون خاطرات قشنگ...از کجا به کجا رسیدیم:))جای خالیت خیلی بزرگ...و پر نشدنیه... تو نیمه ی گمشده ی من بودی...وجود خودم بودی...نباید منم نیمه ی تو باشم؟...و بازم امشب خواب آغوشت بالشمو خیس میکنه...یه آغوش سرد و یک طرفه:))

بازم دوستت دارم...

ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﻣﻦ ﺟﻮﻭﻧﯿﻢ ﭘﺎﯼ ﭼﺸﺎﺕ ﺭﻓﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﻭﻥ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺤﺪﻭﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﯽ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻡ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﮔﺮﯾﻪ قرص ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻡ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﮔﺮﯾﻪ قرص ﺳﺮﺩﺭد ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻡ ﺗﺎ ﻧﻤﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﻢ ﻏﺼﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻤﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻡ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻗﺮﺹ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻡ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﮔﺮﯾﻪ غصه ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩ

شیاطین دعا نمیکنن...اقدام میکنن...

پریسا دیگه داری روی سگمو بالا میاری بار اخرت باشه درباره ... اینجوری حرف میزنی کاری نکن پا رو اخلاق خودم بزارم نفرتو برای اولین بار تجربش کنم یبار دیگه برای ... همچین دعاهایی بکنی یا همچین چیزی بخوای منم ارزوی مرگتو میکنم فهمیدی؟دیگه بهم نه پیام میدی نه زنگ میزنی منم بلاک کن اوکی؟گمشو

هیچ چیز عادلانه نیست...

میگن رفتنی میره...هرکاری کنی حتی به زنجیر بکشیش میره...ولی هر آدمی هم یه روز میمیره مگه نه؟...پس وقتی مریض شد باید ولش کنن تا بمیره؟... این تو بمیری ازون تو بمیریا نیست...انگاری واقعا بهش وابسته شدی...نینی کوچولوی من...شباشو میخواد با یکی دیگه صبح کنه...بهش بگه عاشقشه...بهش قول بده تنهاش نمیذاره...چرا ما اینجوری ایم؟؟من تو رو میخوام تو اونو اونم یکی رو که اون سر دنیاست... چرا عاشقت شدم...اصلا چرا شناختمت:))چرا اجازه دادم بگی عاشقتم اونی...چرا اجازه دادم عاشقت شم...چرا اونو میخوای:))))به خاطرش آرزوی مرگ منو میکنی...دیگه کارم تمومه نه؟^^کیش و مات...باختمت به کسی که مدعیت بود...درکت میکنه؟...درک میخواستی...بهم میگفتی...چرا انقد ازم بریدی...چرا کمر به قتلم بستی:)))هرچی سمتت میام دورتر میشی...چرا عاشقتم...چرا...سرنوشت نمیذاره فراموشت کنم...باید بمونم و اشکات واسه اونو پاک کنم؟...کمک کنم بهش برسی؟...