بعضی حرفا اونقدر خنده دارن که...
آره من دوسش دارم.و از نظرم جذابترین مرده.ولی محض رضای خدا یه کم فکر کنین.من لزبینم!!!!!-_____-
دوسش دارم خیلی زیاد.توی این دوره ای که دوست داشتن برام معنی نداره دوسش دارم.اما حتی طرفدارش نیستم!!!یه دختری میگفت وقتی به صدای جونسو گوش میده شاد و آرومه...یکی میگفت هروقت یه شهاب میبینه آرزو میکنه یه بارم که شده جونسو رو ببینه...یکی نقاشیاشو گذاشته بود.همش طرح از صورت جونسو...واقعا در برابر اینا میتونم بگم حتی طرفدارشم؟؟شاید من دوست داشتنو بلد نیستم.....نه دوست داشتنو نه هیچ حس خوب دیگه ای رو...
اما اینو میدونم...اون بهم حس خوبی میده...حس امنیت...حس آرامش...حتی لبخند...حمایت...یه حرفایی هستن که نه به آهو میتونم بگم نه سها نه هرا...اما به جونسو میگمشون...
دلم براش تنگ شده:)کاش سرنوشت جور دیگه ای بود...کاش حد خودمو میدونستم.میتونستیم بهترین دوستای هم باشیم.کاش من جای تو بودم میا...کاش خواهرش بودم...هرروز باهاش حرف میزدم بهش تکیه میکردم بهش نگاه میکردم و لبخندشو می دیدم...کاش میشد همین الان همه چیزو تغییر داد...اما جونسو هم آدمه نه؟...یه حد تحملی داره...نمیخوام مثل نگین باشم واسه همینه چیزی نمیگم...اون الان خوشحاله و عادت کرده...با اینکه نایتمرو باور ندارم اینو نتونستم انکار کنم...فرماندهمو نتونستم انکار کنم...مردمو نتونستم انکار کنم...شاید اینم یه گوشه از توهماتمه...یه توهم آرامش بخش...
جونسو کاش میتونستم محبتاتو جبران کنم:')
چه میدونم! میخواستم بگم منو میشناسی خب خوشحالم کن! یادم اومد خودمم خودمو نمیشناسم!
(((((::::::
خب حالمو خوب کن
امممممممممممم....چجوری؟!؟!
تو چیه منو ترسناک میبینی؟ چیزی هست؟
دوست ندارم حالت بد باشه!
:)واسه همینه ترسناکی....
من بدجنس نیستم که...اگه ساکتم واسه اینه که حالم خوب نیست(:
اصن لازم نیست چیزی بگی که-.-
یهویی مهربون میشی ترسناک میشی...انقد ترحم برانگیز شدم؟!شایدم خل شدم
ذهنتو درگیر نکن:)حرفام همینا بود که گفتم...رک و پوست کنده:)هیچ عشق مخفی هم درکار نیست...کارم از دروغ گفتن گذشته نشستم منتظر مرگمم...تازه با خنده براش کری میخونم هوا خیلی خوبه نه؟دیروز عصر خواب پسرا رو دیدم...همشون داشتن ادای هوپی رو در میاوردن انقد بامزه بود...
(:..اوممممم...هیچی نیست که بگم
...
نظر خصوصی نداریم
بله هستم...چطور مگه؟
خصوصی
ببخش که اینو میپرسم ولی میخوام بدونم واقعا لزبینی؟