-
عشق:)
جمعه 21 اردیبهشت 1397 23:53
الان حالم خوبه...اونقدر که حس میکنم این وبلاگ مال منه...که منم حق زندگی دارم...حق خوشبختی دارم...دوستایی دارم که دوسشون دارم و دوسم دارن...صبایی:)میدونم دلت برام تنگ میشه و به اینجا سر میزنی...میخوام بدونی هیچکس جاتو نمیگیره:)جای مهربونیاتو...وقتایی که فقط تو کنارم بودی رو...بعضیا میگن کراش جدید مبارک...بذار بگن...
-
15 اردیبهشت
شنبه 15 اردیبهشت 1397 23:52
دلم برات تنگ نشده*-*روش خوبیه...نه؟...سعی دارم با شوخی دلتو نرم کنم...این بار بی سیاست...فقط...مثل یه بچه ی کوچولو بهونه ی مامانمو میگیرم که بغلم کنه...میشه بغلم کنی نگینی؟...میشه نگینی مهربونم بشی؟...رو چمنا دراز بکشیم و آسمون و ستاره ها رو نگاه کنیم...مثل گذشته...مثل بوسه هامون:-)من ازت بوسه نمیخوام...فقط مال من...
-
12 اردیبهشت
چهارشنبه 12 اردیبهشت 1397 23:54
امشب یادداشت روزانه مو ننوشتم...امشب یه روح عاصی و سرکشم که به هیچکس رحم نمیکنه...اونقدر بی حوصله ام که فقط یه پیام از تو میتونه منو به وجد بیاره...یه کم زندگی به نگاه سردم بده... چرا مجبورم باور کنم...چرا نمیتونم تظاهر کنم اتفاقی نیفتاده...آخه تو اصلا مگه میتونی انقد بد باشی!!!!!! خوابم میاد....بعد این وحشی گریا و...
-
31 فروردین 97
شنبه 1 اردیبهشت 1397 07:52
یعنی ممکن است دلتنگت شده باشم بانو؟ این بیقراری ها و افسار گسیختگی ها...آثار جنگ غرور و احساسم اند؟... یا شاید هم خون غیرت در رگهایم جوشیدن گرفته... دستانت در میان دست های غریبه ای آرام گیرند؟مگر ممکن است؟ این قمار شاید آخرین قمار زندگی پروانه ی شب رنگ باشد... شب رنگ؟...نه رنگ خودش نیست! بلکه دوده ی شمع است... شمعش بی...
-
حس عجیب
سهشنبه 4 آبان 1395 23:19
الان دارم مینویسم تا یه نفر بخونه...مهم نیست کی باشه!مهم نیست که آجیم کنارم نیست،که دیگه نیست تا با آغوش گرمش آرومم کنه و با نگاه کردن تو چشمام قسم دروغ بخوره...داره دردام کم میشه اما میخوام بگم. بازم یه فیک.بازم یه جهان خلق شده که با تموم وجود دردشو میکشم...منم عاشقم.میدونم حتی الان ممکنه عشقم دیگه زنده نباشه.ممکنه...